معشوقه پرست

معشوقه پرست

معشوقه پرست

معشوقه پرست

معشوقه پرست

گر چه او نیست به گلزار گل زیبایی

نیست چون من به جهان بلبل خوش آوایی

بانگ شیدایی من رفت به هر صحرایی

در همه دیر مغان نیست چو من شیدایی

خرقه جایی گرو باده و دفتر جایی

روز صحرا شد و هر دلشده یاری دارد

هر دلی عشقی و هر عشق بهاری دارد

جز دل ما که غم هجر نگاری دارد

دل که آیینه شاهی است غباری دارد

از خدا می طلبم صحبت روشن راهی

گرچه بدنامی ما شهره هر برزن و کوست

زخم دلدار و دل ما سخن سنگ و سبوست

خرم ان زخم که هر لحظه مرا مرهم از اوست

کشتی باده بیاور که مرا بی رخ دوست

گشت هر گوشه چشم از غم دل دریایی

با من آن مه چه بسا شب که سحر کرد شبان

پای آن چشمه که می خواند شباهنگ و شبان

بوسه می دادبه لب تاش ببوسم دو لبان

شرح این قصه مگر شمع برارد به زبان

ورنه پروانه ندارد به سخن پروایی

دست در گردن و آن گردن مینا در دست

بوسه بشکست و بدان عهد همه خلق شکست

پاسخ بند کسان داد چه هشیار و چه مست

سخن از غیر مگو با من مشوقه پرست

کزوی و جام میم نیست به کس پروایی

 

 

 

 

نظرات 2 + ارسال نظر
نیلئ چهارشنبه 30 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 12:23 ب.ظ

از شعرای قشنگت ممنونم خیلی با سلیقه هستید در انتخاب شعرها ناب نابه

kawe چهارشنبه 30 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 12:40 ب.ظ http://nwe.blogsky.com

خیلی خوب نوشتی!
http://nwe.blogsky.com

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد