معشوقه پرست

معشوقه پرست

معشوقه پرست

معشوقه پرست

پر کن پیاله را
کاین آب آتشین
دیریست ره به حال خرابم نمی برد

این جام ها که در پی هم می شود تهی
دریای آتش است که ریزم به کام خویش
گردآب می رباید و آبم نمی برد

من با سمند سرکش و جادویی شراب
تا بیکران عالم پندار رفته ام
تا دشت پر ستاره اندیشه های گرم
تا مرز ناشناخته مرگ و زندگی
تا کوچه باغ خاطره های گریز پا
تا شهر یاد ها
دیگر شراب هم جز تا کنار بستر خوابم نمی برد

هان ای عقاب عشق !
از اوج قله های مه آلود دوردست
پرواز کن به دشت غم انگیز عمر من
آنجا ببر مرا که شرابم نمی برد
آن بی ستاره ام که عقابم نمی برد

در راه زندگی
با این همه تلاش و تمنا و تشنگی
با اینکه ناله می کشم از دل که :
                                آب ... آب...
دیگر فریب هم به سرابم نمی برد

پر کن پیاله را ...

نظرات 1 + ارسال نظر
خدائی یکشنبه 13 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 08:57 ب.ظ http://khodaei.blogsky.com

سلام دوست عزیز
امیدوارم از قالب خوشت اومده باشه
اگر مشکلی بود خبرم کن
آرزومند آرزوهای تو
موفق باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد