معشوقه پرست

معشوقه پرست

معشوقه پرست

معشوقه پرست

دل من در دل شب خواب پروانه شدن می بیند

پروردگارا آرامشی عطا فرما تا بپذیرم آنچه را نمی توانم تغییر دهم شهامتی تا تغییر دهم آنچه را که می توانم و دانشی که تفاوت آن دو را بدانم

کلک هنر

ای که از کلک هنر نقش دل انگیز خدایی

حیف باشد مه من کین همه از مهر جدایی

گفته بودی جگرم خون نکنی باز کجایی

من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفایی

عهد نا بستن از آن به که ببندی و نپایی

مدعی طعنه زند در غم عشق تو زیادم

وین نداند که من از بهر غم عشق تو زادم

نغمه بلبل شیراز نرفته است ز یادم

دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم

باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی

روزهای خاکستری عمرم را سپری می کنم
بی انکه لحظه ای یاد تو را
در دل فراموش کنم
نمی دانم ایا مرا به یاد داری؟
می دانی سهم من از زندگی چه بود؟
می دانی بعد رفتنت .....
روزهای زندگیم رفته رفته
تیره تر می شوند و سیاهتر
کاش می شد روزهای زندگی ام
رنگ دیگری به خود می گرفت
رنگ دیگری بجز سیاهی
اما دریغ ........
دیگه حتی
جاده زندگیم که امید داشتم
روزی به خورشید برسه
مثل تاریکی دلم بی انتها شده

یادم رفت ،

دیگر برای مهربانی دیر است !

سکوت زمزمه ها را به باد بسپارید

منم فسانه ی شبهای تنهایی

مرا نیازارید

کنون که از غم عشق تو ، پر از دردم

مرا نیازارید

مرا به خواب های دیوهای خته نسپارید

کنون که بی تو من از عبور یادهای خسته می آیم

مرا نیازارید

مرا که هیچ به دستان سردم نیست

مرا که هیچ به باغ های خاطراتم نیست

مرا می آزارید !؟

آه ،

یادم رفت ،

که با من خسته ی عاشق ِ تنها سخن نمی گوئید .